نمیدونم چرا اینجوری شد ولی

تنهایی تقدیر من نیستــ... ترجیح منهــ...
در سایههای شهر راه میرود،
بینام،
بیردپا.
باد،
به جای دستهای کسی که دوستش داشت،
موهایش را نوازش میکند.
چشمهایش پُر از خیابانهای خسته است،
دلش مثل چراغی که هیچ پنجرهای برایش روشن نیست.
مردی که هیچکس آدم حسابش نمیکند،
در دل شب،
به ستارهها سلام میدهد،
شاید یکی از آنها جو
ابش را بدهد...
برچسبها: رابطه, عشق, خیانت, دروغ
من عاشق شبم،
چون تنها جاییست که سایهها قضاوت نمیکنند
و سکوت، مهربانتر از تمام صداهاست...
روزهایم در تاریکی گم میشوند،
لحظهها به آرامی از میان انگشتانم عبور میکنند،
گاهی دل پر از امید است،
گاهی خالی از هر چیزی که باید باشد.
حس میکنم همیشه یک قدم عقبتر از خودم هستم،
تلاش میکنم، ولی گاهی قدرتش را ندارم،
در جستوجوی چیزی هستم که خودم هم نمیدانم چیست.
در ذهنم همیشه یک جنگ هست،
بیشتر از آنچه که میتوانم تحمل کنم،
اما همیشه به حرکت ادامه میدهم،
چون راه دیگری ندارم.
زندگی مثل یک رود است،
گاهی آرام، گاهی طوفانی.
و من هنوز در جستوجوی ساحل آرامش
در میان تلاطمها شنا میکنم.
سالها دستهایم را
به دیوارهای سرد زندگی کشیدم
هر آجر را با عشق چیدم
هر پنجره را به امید نور باز کردم
من،
آن مرد خستهام که هر صبح
به خورشید سلام میداد
و شبها،
تا دم دمای صبح،
ستارهها را یکییکی برایتان میشمرد
اما تو...
تو و همه ی عزیزانم
در آینهی دنیای خودتان گم بودید
صدای قلبم در هیاهوی خواستههایتان گم شد
دستهایم،
در سایهی بیاعتناییتان لرزید
من در میان خندههایتان
تنها شدم
چشمهایم در روشنایی شادیهایتان
خاموش ماند
هر قدمی که برداشتم،
هر کلامی که گفتم
برای ساختن خانهای بود
که سقفش آسمان عشق باشد
اما دیوارهای این خانه
به صدای بغضهایم گوش ندادند
و پنجرههایش هرگز
به روی آفتاب دل من باز نشد
حالا من ماندهام
با دستهایی خالی از نوازش
و قلبی پر از خستگی
در سایهای
که حتی خودم هم
خودم را نمیبینم...
برچسبها: عشق, سکوت, جدایی, غم
روزگاری
تمام دنیایت بودم
تمام دنیایم بودی
میخندیدی به هر حرف سادهام
میدویدی به سمتم
میترسیدی از روزی که نباشم
حالا اما
در کنارمی
و دورتر از هر غریبهای
حرف میزنم
اما گوشی برای شنیدن نیست
دستم را دراز میکنم
اما گرمایی نمییابم
تو رفتی
بی آنکه قدمی برداری
و من ماندم
در خانهای که دیگر خانه نیست
برچسبها: عشق, نفرت, خیانت, جدایی
سالها گذشت…
و من،
هرچه داشتم را در راهی ریختم
که به هیچ جا نمیرسید.
دوست داشتم،
با تمامم،
با رویاهایی که خانهام بودند،
با دلی که سقفش را روی ویرانهها بنا کرده بود.
اما عشق،
گاهی بیشتر از آنچه میدهی،
از تو میگیرد.
حالا من ماندهام،
میان دیوارهای سکوت،
با دستهایی که چیزی برای از دست دادن ندارند،
با چشمانی که دیگر به انتظاری خیره نمیشوند.
تنها همدمم،
سیگاریست،
که هر شب،
میسوزد،
و تمامم میشود
درست مثل من...
برچسبها: عشق, سکوت, جدایی, غم
در بین جماعت تنها بودم
و تنها از اول شروع خواهم کرد
شروعی متفاوت
که هیچوقت دلم نمیخواست...
اگه بهم بگن قشنگترین تعریف برای عشق چیه؟
میگم: صبر کردن برای آدم درست
عشق یعنی کشک
شاید یه روزِ سرد
شاید یه نیمه شب
دلت بخواد بشه
برگردی به عقب...
یادته!!!
منو تنها گذاشتی رفتی از این رابطه
تو که میگفتی جام تو قلبت همیشه ثابته
بگو از من الان چی دیگه یادته؟!
یادمه
این آخرا شدی بودی تو
یه آدمه
بی احساس
سر چی جنگیدم با همه
من هر چی کشیدم از دل سادمه
تو یادت نیست چه شبایی پرسه زدم تو بارون
بگو چی اومده سر دوتامون
نه یادت نیست
تو یادت نیست
تنهات نذاشتم یه بارم
نگفتم که دیگه دوست ندارم
نه یادت نیست
مگه مهم بود واست حال من خوب بود یا بد
تو که رفتی از پیشم همونی که زود جا زد
همه چیمو از دست دادم خیلی زود
نگو یادت نیست وقتی از پیشم میرفتی
تو چشام نگاه کردی گفتی بر نمی گردی
همه چیرو یادم هست خیلی خوب
تو یادت نیست
چه شبایی پرسه زدم تو بارون
بگو چی اومده سر دوتامون
نه یادت نیست
تو یادت نیست
تنهات نذاشتم یه بارم
نگفتم که دیگه دوست ندارم
نه یادت نیست...
برچسبها: عشق, نفرت, خیانت, جدایی
تو اول مهربان بودی
مَنَت نامهربان کردم
منو ببخش، اگه شبا، دلتنگت نبودم
منو ببخش، که باعثم، زیر چشمات کبودن
اگه تو رو مقصر میدونه،
واسه آروم کردن وجدان خودشه
آن رفیقی که به هنگام غمم دور نرفت،
زیر شمشیر غمش رقص کنان خواهم رفت
من قایمت میکردم که نپری
تو قایمم میکردی که بقیه نپرن
تو این دنیا هیچکس به اندازه مادر برات امید زندگی نیست
زن و بچه و عشق و علاقه همه ش به این وابسته ست که بتونی بهشون سود و منفعت برسونی
حتما باید یچیزی گیرشون بیاد که بهت نگاه کنن
اگرم نتونی بهشون منفعت برسونی، زندگی رو واست سیاه میکنن
عشق اینجوریاس
ریدی به خاطراتم
ریدی به صداقتم
ریدی به اعتمادم
ریدی به عزتم
ریدی به غرورم
فکرِ هییییییییییییچ چیز رو نکردی
فقط ریدی...
تحول...
من سن و سالی ندارم
حتی فکرشم نمیکردم یهو پیر شم
من که بی تجربه بودم
نفهمیدم عاشق کی شم
عکست رو رو دیوار میکشم
سیگار پشت سیگار میکشم
حال و روزمو ببین و بخند...
من عهد تو سخت، سست میدانستم
بشکستن آن، درست میدانستم
این دشمنی ای دوست که با من ز جفا
آخر کردی نخست میدانستم
.: Weblog Themes By Pichak :.
